بعد از اینکه آدما بالاخره دروازه رو فتح کردن، دوباره همه چی آروم شد. اما خب، قدرت‌های ذهنی عجیب و غریبی که اسپرها دارن، یه تیغ دولبه شده واسه آدما و کلی اذیتشون می‌کنه. حالا یه فرصت جدید واسه اسپر "شماره صفر، مایکل" که داره می‌میره، پیش اومده. "آدام"، یه سرباز بازنشسته که همیشه با رابطه‌ی بین هدایت‌گرها و اسپرها مشکل داشته، تصمیم می‌گیره به مایکل که باعث مصدومیت پاش شده، یه فرصت دوباره بده. "آدام" به مایکل یه اسم جدید میده، "حوا"، به امید اینکه بتونه یه زندگی عادی داشته باشه و قاطی آدما بشه. این دوتا که همیشه تو خط مقدم بودن و جونشون رو کف دستشون می‌ذاشتن، حالا یه راه رو می‌افتن دنبال یه زندگی آروم تو آغوش بشریت، با آرزوی یه زندگی معمولی.